آمریکاییها از ترس گسترش کمونیسم، تصمیم گرفتند که حجم زیادی سرمایه به اروپا تزریق کنند. این سیاست که با عنوان “برنامه مارشال” شناخته میشود، ۱۳۰ میلیارد دلار به هفده کشور اروپای غربی و جنوبی کمک بلاعوض کرد. بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۱، اروپا به کمک این برنامه توانست تولید اقتصادش را به سطح پیش از جنگ بازیابی کند، اما مشکل جدیتری که داشت این بود که “بهرهوری” صنایعاش شکاف عمیقی نسبت به بهرهوری آمریکا داشت.
یکی از مهمترین کمکهای آمریکا در آن زمان، برنامه صادرات «دانش مدیریتی» به اروپا بود که با عنوان برنامهی بهرهوری شناخته و بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۸ اجرا میشود. این برنامه موضوع مقاله جدیدی است که در ژورنالهای معتبر اقتصادی (NBER و AER) منتشر شد. این مقاله توانسته ادبیات اقتصادی جنگ جهانی و سیاست صنعتی را از یک فرآیند سختگیر داوری عبور دهد و به همین خاطر ارزش و اعتبار دوچندانی به این ادبیات بخشیده است.
مقاله مرتبط «نجات صنعت خودروسازی آمریکا توسط دولت ریگان نئولیبرالیسم صنعتی» را مطالعه فرمایید.
اولین نکته مقاله این است که دولت آمریکا تورهای متعدد کارآموزی مدیران کسبوکارِ آلمان، فرانسه و ایتالیا به کشور را تأمین مالی میکند تا در کارخانههای آمریکا حضور پیدا کنند و دانش پیشرفتهی مدیریتی (اعم از چیدمان ابزار کارخانه، جابجایی مواد اولیه، طراحی محصول و..) را از شرکتهای بهرهور آمریکایی یاد بگیرند.
نکته دیگر این است که گزارشهای نهادهای سیاستی آلمان و فرانسه و ایتالیا تصویر خوبی از خروجی کار نشان میدهند. مثلاً نهاد فرانسوی در سال ۱۹۵۷ گزارش میدهد که اگر با همین سرعت بهرهوریمان به کمک برنامهی آمریکا رشد کند، طی ۱۲ تا ۱۵ سال استاندارد زندگی فرانسویها رشد ۱۰۰ درصدی تجربه میکند. گزارش سیاستی ایتالیا هم میگوید که کمکهای فنی آمریکا کارآمدترین کمک به افزایش بهرهوریمان بوده که آمریکا تا به امروز به ما عرضه کرده و حتی اهمیت این کمک فنی بیشتر از کمکهای پولی و مالی بوده است.
علاوه بر دانش مدیریتی، آمریکا سرمایههایی به شرط خرید ماشینآلات آمریکایی به اروپا کمک میکرد تا تجهیزات کارخانههای اروپایی بروزرسانی شوند. ماشینآلات آمریکایی بهرهوری بیشتری نسبت به ماشینآلات اروپا داشتند. در صنعت نوشیدنی، ماشینآلات بطریشوی آمریکایی در یک دقیقه میتوانست تا ۲۰۰ بطری را شستوشو و ضدعفونی کند، در حالی که ماشینآلات اروپایی در سه دقیقه توان شستوشوی ۵۰ بطری داشت و ضدعفونی هم نمیکرد.
آمارهای رشد بهرهوری نشان میدهد که بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ که اروپا تقلا میکرد از زیر آوارهای جنگ بلند شود و زیرساختهایش رو بازسازی کند، میانگین بهرهوری رشد ۰.۸۵ درصدی دارد و آمریکا هم ۲.۶ درصد رشد دارد. اما بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۸ (که برنامه بهرهوری اجرا میشود)، رشد بهرهوری اروپا به ۳ درصد جهش میکند و آمریکا ۲.۵ درصد رشد میکند. علاوه بر اینها، در طول یک سال که مدیران کسبوکار بعد از تکمیل تور کارآموزی آمریکا به کشور برمیگشتند و شروع به کار میکردند، شرکتهایشان رشد ۲۵ درصدیِ بهرهوری ثبت میکردند و این رشد بهرهوری بدون افزایش سرمایهی فیزیکی شرکتها حاصل شد.
جهش بهرهوری بنگاههای ایتالیا در زمان اجرای برنامه انتقال فناوری آمریکا
شکاف بهرهوری اروپا و آمریکا
یکی دیگر از کشورهای جنگزدهای که در آن دوره مورد حمایت فنی و مالی آمریکا قرار گرفت ژاپن بود (که موضوع مقالهی نامبرده نیست). در روزهای پساجنگ جهانی، با حمایت دولت آمریکا نهادی به نام “مرکز بهرهوری ژاپن” شکل میگیرد که فنشناسانی به آمریکا اعزام میکرد تا دانش مدیریتیِ بهرهور آمریکا را یاد بگیرند و در عین حال، متخصصانی را هم از آمریکا دعوت میکرد تا در بین اهالی کسبوکارِ ژاپن سمینارهای آموزشی برگزار کنند. یکی از این متخصصان آمریکایی، پرفسور “ادوارد دمینگ” بود که با سخنرانیهایش انقلاب مدیریت کیفیت و “جنبش افزایش بهرهوری” را در ژاپن کلید زد. ژاپنیها به مرور با استفاده از این دانشهای واردشده کیفیت تولیداتشان را ارتقا دادند و دانش مدیریتی منحصربفردی به نام “سیستم تویوتا” پرورش دادند. سه دهه بعد که صنعت خودروی آمریکا در معرض فروپاشی بود، آمریکاییها دست به دامن تویوتا شدند تا فناوری منحصربفرد سازمانی و مدیریتیاش را یاد بگیرند (یعنی فناوریای که سه دهه قبل با کمک آمریکا در ژاپن ریشه دوانده بود!)
در مجموع، طرح انتقال فناوری آمریکا در دههی ۵۰ میلادی نمونه موفقی از سیاست صنعتی فراملّی شناخته میشود که اروپا و ژاپنِ جنگزده رو روی ریل رشد مجدد انداخت.
منبع مقاله کاهش شکاف بهرهوری با ایالات متحده: علل و پیامدهای برنامه بهرهوری در اروپای غربی