یکی از مهمترین مشکلات اقتصادهای در حال توسعه، نبود کارخانههای بزرگ مقیاس است. بدون وجود کارخانههای بزرگ امکان بهرهگیری از اقتصاد مقیاس، سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و بازاریابی خارجی نیست. اقتصاد ایران هم از نبود بنگاههای بزرگ و رقابتپذیر رنج میبرد و در عمده صنایع شاهد رقابت تعداد بسیار زیادی بنگاه کوچک و متوسط غیررقابتی هستیم. بهویژه با تشدید تحریمها و محدودیت ارتباط تولیدکنندگان داخل با بازارهای جهانی، مشکل مقیاس دوچندان شد.
از منظر یک سیاستگذار صنعتی، کنترل قیمتها معمولا به صورت برونزا توسط یک سیاستگذار اقتصاد کلان که هدفش به جای صنعتیشدن، ثبات قیمتی و آرامش اجتماعی است تحمیل میشود. به طور تاریخی کنترل قیمتی هیچ منطق توسعهای بلندمدتی نداشت و لزوما ارتباط معناداری هم با سیاست صنعتی نداشت و عمدتا به صنعت کشور آسیب میزد.
به روایت آلیس امسدن، نویسنده کتاب «خیزش سایرین» تنها دو کشور سوئیس و هنگکنگ در شرایط تجارت آزاد توانستند قابلیتهای تولیدی خود را حفظ کنند و در عین حال سهم خود را از بازارهای صادراتی افزایش دهند. در صورتی که عمده کشورهای متاخر صنعتی مجبور بودند از دیوار تعرفهای و سایر ابزارهای حمایتی برای حفظ و رشد قابلیتهای بنگاههای داخلی استفاده کنند. با این حال دو مورد سوئیس و هنگکنگ بهعنوان استثنا بدون دیوار تعرفهای توسعه پیدا کردند. اینکه چطور این کشورها توانستند بهرغم مسیر مرسوم توسعه صنعتی، از طریق تجارت آزاد توسعه پیدا کنند، موضوع این گزارش است.
هر اقتصاد موفقی با برندهای ملی و شرکتهای بزرگ خود شناخته میشود؛ اقتصاد آمریکا به فورد، تسلا، مایکروسافت و گوگل شناخته میشود، اقتصاد آلمان با بنز و بیام و و زیمنس و...، اقتصاد ژاپن با تویوتا و سونی و هیتاچی و... این شرکتهای بزرگ و برندهای شناختهشده هستند که دانش تولید و تجارت جهانی را کسب و به اقتصاد ملی تزریق میکنند.
در دو قسمت قبلی بیتوجهی جریان اصلی توسعه به مساله تولید و اشتغال و درک ناقص و سطحی آن از مساله تولید بحث شد. در این قسمت، چارچوب پیشنهادی نویسندگان با محوریت ایجاد مشاغل بهتر و بیشتر، مساله پایداری محیطزیستی و در نهایت یک جمعبندی نهایی از مباحث مطروحه ارائه میشود.
اهداف توسعه پایدار (SDGs) با محوریت کاهش فقر و توانمندسازی فردی، رشد اقتصادی را تا حد زیادی به بازار واگذار کرده است. تعدادی از محققان این دیدگاه نهادینهشده در اهداف توسعه هزاره (MDGs) را بهدلیل نادیده گرفتن تغییرات ساختاری، نابرابری و اشتغال تقبیح کردهاند. آلیس امسدن (اقتصاددان سیاسی و محقق توسعه اقتصادی) (۲۰۱۲-۱۹۴۳) بهویژه در آخرین سالهای زندگی خود در خط مقدم این مناقشه قرار داشت و نشان داد که چگونه ایجاد اشتغال و بهبود کیفیت شغل از طریق صنعتی شدن مبتنی بر یادگیری تنها مسیر توسعه واقعا فراگیر و پایدار است.
آلیس امسدن، اقتصاددان شهیر توسعه در کتاب «برخاستن سایرین: چالشهای غرب در قبال اقتصادهای تازه صنعتیشده» بهطور مفصل درباره شرایط و مراحل ظهور شرکتهای بزرگ ملی توضیح میدهد؛ اینکه دولتهای توسعهگرا چگونه زمینه را برای ظهور برندهای بزرگ و شرکتهای رقابتپذیر صادراتی در کشورهای تازه صنعتیشده (کره، تایوان، مالزی، برزیل، مکزیک و...) مهیا کردند. یکی از بخشهای مهم این فرآیند که امسدن بر آن تاکید دارد، بازپسگیری بازار داخل از رقبای خارجی است.
دولتهای توسعهگرا در تعریف محدود خود، به دولتهای شرق آسیا که با سیاستهای مداخلهجویانه تغییر ساختاری را تسریع کردند اطلاق میشود. فرآیند سریع صنعتی شدن کشورهای کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و بخصوص ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، سنگ بنای نظری این دیدگاه را فراهم کردند. دولت متعهد به ارتقای صنعتی، توانمند در اجرای سیاست صنعتی و بکارگیری جزیرهای از بروکراتهای کاردان جزء لاینفک دولتهای توسعهگرا میباشد.