ظهور حکمرانی خوب یا بازارمحور را میتوان واکنشی به نتایج ناامیدکننده مداخلات دولت در اقتصاد دانست. پس از دوران استعمار، بسیاری از کشورهای درحالتوسعه تازه استقلالیافته، برای رفع شکستهای بازاری که مانع پیشرفت اقتصادشان بود، از مداخلات گسترده دولت استفاده کردند. ایجاد صنایع دولتی در بخشهای با فناوری پیشرفته، وضع تعرفه واردات بهمنظور حمایت از صنایع داخلی، پرداخت یارانه صادرات و... نمونههایی از این مداخلات بود.
الگوی حکمرانی خوب وظیفه دولت را حول محور اصلاحاتی از قبیل ارتقای پاسخگویی، شفافیت، حاکمیت قانون، مبارزه با فساد، مشارکت و امثال اینها تعریف میکند تا از این طریق زمینه برای کارآمدی بازارها و رشد و توسعه اقتصادی فراهم شود. علیرغم جذابیت ظاهری و محبوبیت بینالمللی، نقدهای جدی به این الگو وارد است. در این مطلب کوتاه با مهمترین نقد به این الگوی حکمرانی آشنا میشوید.