در ابتدا مفهوم ارتقاء برای توصیف مسیرهای توسعه کشورها و مناطق صادراتگرا مورد استفاده قرار گرفت، زیرا آنها به دنبال تغییر جایگاه صادراتی خود در سلسله مراتب بینالمللی فعالیتهای با ارزشافزوده بودند. سپس به منظور تحلیل موقعیت و قابلیتهای بنگاهها در کشورهای در حال توسعه، تمرکز بحث به سطح صنعت و بنگاه انتقال یافت.
در چنین بستری، هدف ارتقا توصیف روشهایی است که بنگاهها باید برای حفظ یا بهبود موقعیت خود در اقتصاد جهانی فعالیتهای خود را تغییر دهند. ارتقا به طور کلی به عنوان توانایی تولیدکننده در “تولید محصولات بهتر، تولید محصولات با بهرهوری بیشتر یا حرکت به سمت فعالیتهای پیچیدهتر” اطلاق میشود.
مقاله مرتبط «اقتصاددانان ملیگرا، معماران توسعه ژاپن» را مطالعه فرمایید.
هامفری و اشمیتز[1] (2001 و 2002) طبقه چهارگانه مشهوری را به منظور طبقهبندی فرآیند ارتقا پیشنهاد کردند که بارها مورد اصلاح و بازنگری قرار گرفته تا دستههای اضافی را نیز در خود جای دهد:
- ارتقا فرآیندی: دستیابی به شیوه کارآمدتر تبدیل ورودیها به خروجیها از طریق بهبود فناوری و یا بهبود سیستمها و رویههای تولید.
- ارتقاء محصول: حرکت به سمت محصولات سطح بالاتر، پیچیدهتر و با کیفیت بالاتر همراه با افزایش ارزش واحد.
- ارتقاء کارکردی: افزایش دامنه عملکردها یا تغییر ترکیب فعالیتها به گونهای که محتوای مهارتی فعالیتها افزایش یافته و در نتیجه شامل کارهای با ارزشافزوده بالاتر شود.
- ارتقا بازار نهایی: تنوعبخشی به سمت خریداران یا بازارهای کالا یا مناطق جدید.
- ارتقا زنجیره تامین: ایجاد پیوندهای پیشینی درون زنجیره تامین.
- ارتقا بینزنجیرهای (بینبخشی): استفاده از قابلیتهای به دست آمده در یک زنجیره برای حرکت به یک زنجیره متفاوت و با فناوری پیشرفتهتر.
مفهوم ارتقاء در زنجیره ارزش جهانی و ادبیات مرتبط با آن به دیدگاه کلاسیک سطح بنگاه که رقابتپذیری را عموما نتیجه ارتقای محصول و فرآیندها میداند اضافه میکند. در ادبیات زنجیره ارزش جهانی با اینکه کارایی و کیفیت تولید شرط لازم برای دسترسی و ماندن در زنجیرههای ارزش جهانی محسوب شده ولی تاکید میشود که ارتقای عملکردی که شامل تغییر موقعیت در زنجیرههای ارزش و ورود به فعالیتهای با ارزشافزوده بالاتر درون زنجیرههای موجود یا جدید است بر بخشهای خاصی از زنجیرههای ارزش با ارزشافزوده و پاداش بالاتر متمرکز میشود، بجای اینکه تنها بر بهبود کیفیت و کارایی تمرکز کرده و در فعالیتهای با ارزشافزوده پایین حبس شود.
ارتقاء کارکردی فراتر از تمرکز بر تولید است، زیرا میدانیم که ارزش از طریق انواع فعالیتهای غیرتولیدی مانند طراحی، برندینگ، لجستیک و توزیع و همچنین عواملی مانند تنوع، قابلیت اطمینان، پاسخگویی، انعطافپذیری و سازگاری ایجاد میشود. همچنین ممکن است شرکتها با تنوع بخشیدن یا حرکت به سمت خریداران و بازارهای جدید، که به عنوان “ارتقا بازار نهایی” شناخته میشوند، یا با تقویت پیوندهای پسینی از طریق ارتقاء در زنجیره تامین سعی کنند ارزش بیشتری بدست آورند.
[1] Humphrey and Schmitz