اصطلاح نئولیبرالیسم به پذیرش معاصر اصول بازار آزاد، برخاسته از آرای اقتصاددانان لیبرال کلاسیک قرن هجدهم و نوزدهم (مانند آدام اسمیت و دیوید ریکاردو) اشاره دارد. اصطلاح “اجماع واشنگتنی” اغلب معادل نئولیبرالیسم به کار میرود چراکه دولت ایالات متحده آمریکا، صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی که مقر تمامشان در واشنگتن است بهشدت مروج این اصلاحات هستند. دولتها و جوامع اقتصادی کشورهای صنعتی و همچنین بسیاری از مصلحان کشورهای در حال توسعه به کمپین آنها برای ترویج نئولیبرالیسم پیوستند.
اگر بخواهیم روراست باشیم: حدود دو دهه نئولیبرالیسم به طرز فاجعهباری در ایجاد رشد اقتصادی ناکام بوده است. دنی رودریک[1] اقتصاددان دانشگاه هاروارد از رشد پایین اقتصادی دههٔ 1990 بهعنوان محکمترین سند شکست نئولیبرالیسم یاد میکند. تنها سه کشور آرژانتین، شیلی و اروگوئه در دوران نئولیبرالی دههٔ 1990 رشد اقتصادی سریعتری را نسبت به دوران مداخلهگرایی خود در دوره 1950-1980 تجربه کردند. هرچند سقوط اقتصاد آرژانتین با آثار بسیار مخرب برای همسایه کوچکتر خود اروگوئه عمدتاً ناشی از شکست سیاستهای نئولیبرالی این کشور بود. و موفقیت شیلی حداقل تا حدی ناشی از سیاستهای “غیر ارتدکس” مانند یارانهٔ دولت برای برخی صنایع صادراتی (بهعنوان مثال جنگلداری) و مهمتر از همه نظام سختگیرانهٔ کنترل سرمایه در دههٔ 1990 بود.
مقاله مرتبط «گفتگوی خواندنی ها-جون چانگ با یک اندیشکده آرژانتینی؛ از احتمال وقوع بحران مالی جهانی تا راه نجات اقتصاد آرژانتین» را مطالعه فرمایید.
نرخ سالانهٔ رشد درآمد سرانه در کشورهای صنعتی از میانگین 3 درصد در دوره مداخلهگرایی 1960-1980 به 2 درصد در دوره نئولیبرالی 1980-2000 کاهش یافت.(2) عملکرد کشورهای در حال توسعه حتی بدتر از اینها بود. متوسط نرخ سالانهٔ رشد درآمد سرانه از 3 درصد در خلال سالهای 1960-80 به 1.5 درصد در خلال سالهای 1980-2000 کاهش یافت. درواقع نرخ میانه[2] رشد سرانهٔ تولید ناخالص داخلی در کشورهای در حال توسعه در دو دههٔ گذشته صفر بوده است. نگرانکنندهترین واقعیت این است که فقیرترین کشورهای در حال توسعه (کشورهایی با درآمد سرانهٔ 375 تا 1110 دلار) از نرخ رشد 1.9 درصد سرانه در دوران مداخلهگرایی 1960-1980 به نرخ رشد 0.5 درصد در دوره نئولیبرالی رسیدند. خلاصه اینکه در دوران نئولیبرالی کشورها در هر سطحی از سرانهٔ تولید ناخالص داخلی عملکرد بهمراتب ضعیفتری نسبت به دو دههٔ قبل از آن داشتند.
حتی این آمار و ارقام حزنانگیز نیز دستاوردهای نئولیبرالیسم را مثبتتر از آنچه هست نشان میدهد. نرخ رشد کشورهای در حال توسعه در دو دههٔ اخیر تحت تأثیر عملکرد خوب دو تا از بزرگترین اقتصادهای در حال توسعه یعنی چین و هند است که به هیچ عنوان از سیاستهای نئولیبرالی پیروی نکردند. در دوران نئولیبرالی رشد آمریکای لاتین تقریباً متوقف شد، کشورهای جنوب صحرای آفریقا رشد منفی را تجربه کرده، و اقتصاد کشورهای سابقاً کمونیستی سقوط کردند. برای مثال رشد سرانهٔ تولید ناخالص داخلی در آمریکا لاتین و کارائیب از سال 1980 تا 2000 رویهمرفته 7 درصد بود. در مقابل، همین منطقه در خلال سالهای 1960-80 رشد 75 درصدی را تجربه نمود. آمار مربوط به منطقهٔ جنوب صحرای آفریقا شگفتآورتر است: سرانهٔ تولید ناخالص داخلی پس از رشدی 34 درصدی در دورهٔ 1960-80، در خلال سالهای 1980-2000، در حدود 15 درصد کاهش یافت.
خلاصه اینکه: دو واقعیت، پذیرش این ادعا را که نئولیبرالیسم باعث رشد اقتصادی میشود غیرممکن میکند. اول اینکه بهترین اقتصادهای در حال توسعهٔ امروز دنیا بهشدت مداخلهگر هستند و دوم اینکه عملکرد اقتصادی کشورهای در حال توسعه بهطور کلی در دورهٔ نئولیبرالی بدون شک نسبت به دهههای قبل آن بدتر بود.
[1] Dani Rodrik
[2] Median rate
ترجمه بخشی از کتاب «بازپسگیری توسعه» نوشته ها جون چانگ