دنیایاقتصاد - برزین جعفرتاش: بیش از یک دهه است که سیاست صنعتی به عرصه سیاستگذاری کشورها بازگشته؛ کشورهای در حال توسعه و حتی کشورهای توسعهیافته به طور فزایندهای و به دلایل مختلف، از جمله برای سرعت بخشیدن به صنعتی شدن، توسعه صنایع سبز، ایجاد مشاغل خوب، مسائل ژئوپلیتیک و زنجیره تامین از سیاست صنعتی استفاده میکنند.
از آنجایی که ایالات متحده سیاستهای صنعتی را برای تامین منافع ملی خود دنبال میکند و چین به مدل اقتصادی دولتمحور خود پایبند است، همکاری دستور روز نخواهد بود. اما اگر هر دو کشور تشخیص دهند که سیاستهای آنها نه خیلی متفاوت است و نه لزوما برای طرف مقابل مضر، ممکن است شرایط کمی آسانتر شود.
ترجمان: روزگاری سیاستمداران و اقتصاددانان از جهانیسازی به عنوان تنها گزینۀ پیش رو سخن میگفتند. روزگاری که درهای کشورها یکی پس از دیگری به روی هم گشوده و محدودیتها یکی یکی برچیده میشدند. اما حالا که بیش از دو دهه از دوران طلایی جهانیسازی گذشته با پدیدههایی روبروییم مثل ترامپ و برکسیت که درها را یکی یکی میبندند و محدودیتها را سر جای خود باز میگردانند. چه شد که جهانیسازی با آن دورنمای روشن به چنین سرانجام تاریکی ختم شد؟
هیچکس دقیقاً نمیداند نئولیبرالیسم چیست، اما خیلیها به این نتیجه رسیدهاند که این ایدئولوژی اقتصادی مسئول پارهای از بزرگترین بحرانهای اجتماعی دوران ماست. افزایشِ مهیب نابرابری، فروپاشیهای مالیِ متعدد و از میان رفتن انواع حمایتهای اجتماعی. دنی رودریک، رئیس انجمن بینالمللی اقتصاد، میگوید مشکل اینجاست که نئولیبرالیسم میخواهد نسخۀ واحدی را برای همهجای دنیا بپیچد، اما موفقیتهای اقتصادی، همهجا مدیونِ سرپیچی از نسخههای معیار و عمل بر اساس اقتضائات محلی بوده است.
دنی رودریک، استاد اقتصاد هاروارد: هر انحرافی از لیبرالیسم اقتصادی آنقدر که طرفداران آن میخواهند باور کنیم، نابخردانه نیست. تجربه کشورهای شرق آسیا نشان میدهد که اگر ورود مجدد آمریکا به «ملیگرایی اقتصادی» بر ایجاد یک اقتصاد داخلی قوی و فراگیر متمرکز بماند، برای بقیه جهان نیز مفید خواهد بود.