به نظر این افراد، فرهنگ کنفوسیوس وجهه مشترک کشورهای شرق آسیا است. این میراث فرهنگی میتواند اخلاق کاری برجسته، تمایل به پسانداز، تعهد به سرمایهگذاری در آموزش و رغبت به اطاعت از دولتهای اقتدارگرا را توضیح دهد. تصور اینکه کشوری بتواند در فقدان این میراث فرهنگی، انباشت سرمایهٔ فیزیکی و انسانی را با این سرعت انجام دهد دور از ذهن است. سنت اقتدارگرایی در شرق آسیا نیز استفاده از سیاستهای صنعتی به شدت مرکزمحور و سیاستهای سرکوبگرانه کارگری را ممکن ساخت. در آخر، فرهنگ کنفوسیوس بوروکراسیهای دولتی بسیار پیشرفتهای به وجود آورد که برای موفقیت سیاستهای پیچیده تجاری و صنعتی ضروری بودند.
استدلالهایی که بر نقش شرایط داخلی و خارجی در موفقیت مدل شرق آسیا تأکید میکنند یا اغراقآمیز هستند یا اشتباه. ادعای نقش فرهنگ کنفسیوس یکی از این استدلالها است.
مقاله مرتبط «گفتگوی خواندنی ها-جون چانگ با یک اندیشکده آرژانتینی؛ از احتمال وقوع بحران مالی جهانی تا راه نجات اقتصاد آرژانتین» را مطالعه کنید.
کنفوسیوسگرایی حالا بهعنوان نوعی فرهنگ جادویی تلقی شده که توسعه کارکنان شایسته دولتی، سطح بالایی از پسانداز و سرمایهگذاری در آموزش و یک جامعه مطیع را به وجود میآورد. این دیدگاه جدید دربارهٔ کنفوسیوسگرایی با دیدگاه مسلط تا قبل از دههٔ 1950 بهکلی متفاوت است. دیدگاه پیشین این فرهنگ را برای توسعهٔ اقتصادی مضر میدانست. برای مثال در دورهای عنوان میشد که سلسهمراتب قدیمی کنفوسیوسی، سلسلهمراتبی که بوروکراتها را در صدر و هنرمندان و تاجران را در ذیل نظم اجتماعی تعریف کرده، افراد با استعداد را به سمت انتخاب شغلهای دولتی و نه تجارت یا مهندسی سوق میدهد.
برخلاف این دیدگاه از کنفوسیوسگرایی، کارکنان دولت در کره و تایوان در دههٔ 1950 و 1960 بسیار ناکارآمد تلقی میشدند. در آن زمان سنت کنفوسیوسگرایی مثل شایستهسالاری و شیوههای استخدام رقابتی فاسد شده بود. درواقع کارکنان دولتی کره آنقدر رو به زوال رفته بودند که تا سالهای دههٔ 1960 برای آموزش به پاکستان و فیلیپین فرستاده میشدند. علاوه بر اینها، موفقیتهای اولیهٔ مدل شرق آسیا (حداقل در بعضی کشورها) متکی بر بخش عمومی بسیار کارآمد نبود. هرچند این کشورها در سالهای بعدی واقعاً از کارآمدی بخش عمومی استفاده کردند. اما این کارآمدی (برای مثال در کره و تایوان) از طریق هزینههای بالای سیاسی و اقتصادی به وجود آمد. این خصیصه برآمده از میراث فرهنگی یا تاریخ این کشورها نبود.
ترجمه بخشی از کتاب «بازپسگیری توسعه» نوشته هاجون چانگ