به نظر میرسد نهادها به خوبی سفر نمیکنند. یعنی نهادها و سیاستها در هر کشور به علت وجود بستر سیاسی متفاوت، نتایج مختلفی به همراه دارند. سیاست صنعتی که در کره جنوبی موفق بوده، در کشور پاکستان نتایج به مراتب ضعیفتری را به بار آورده است. با اینکه نهادهای توسعهای در این دو کشور شباهت زیادی به هم داشتند، امّا استقرار سیاسی متفاوت، اجازه موفقیت بلندمدت این نهادها در پاکستان را نداد. همچنین تقویت مالکیت خصوصی و آزادسازی اقتصاد که در کشورهای توسعهیافته آثار نسبتاً خوبی بجا گذاشته، در کشورهای در حال توسعه توفیق چندانی به عمل نیاورده است. از اینرو برای درک و تحلیل تفاوت عملکرد نهادها در کشورهای مختلف، نیاز است که به بستر منحصر به فرد هر کشور توجه شود. نکته البته در روش درک و تحلیل بستر سیاسی است.
مقاله مرتبط «قابلیتهای سازمانی چیست و چرا مهم است؟» را مطالعه فرمایید.
چهاچوب استقرار سیاسی با اذعان به پیچیدگی تحلیل بستر سیاسی نهادها، قدرت سازمانی را محور اصلی تحلیل خود قرار میدهد. توزیع قدرت سازمانی به معنی قدرت نسبی گروهها و سازمانها در رقابت برای توزیع منافع است. استدلال اصلی این است که اگر توزیع منافع حاصل از یک سیاست یا تغییر نهادی با توزیع قدرت همخوانی نداشته باشد، گروههای قدرتمند یا مانع اجرای سیاست میگردند یا سعی در انحراف آن خواهند داشت. به عبارت دیگر، این قدرت نسبی گروههای رقیب است که در یک فرآیند چانهزنی و کشمکش، کیفیت عملکرد نهادها و حکمرانی آنها را تعیین میکند. برای مثال سیاست افزایش تعرفه واردات به منظور حمایت از صنایع داخلی، اگر بنگاههای اقتصادی قدرتمند توانایی و انگیزه تسخیر سیاستهای حمایتی را بدون تلاش برای افزایش بهرهوری و یادگیری داشته باشند، به احتمال زیاد به اهداف تعیین شده نخواهد رسید. از این رو شاید برای حمایت بهتر باشد از مشوقهای صادراتی استفاده کرد. توجه به استقرار سیاسی یک کشور، دلالتهای مهمی در خصوص کارآمدسازی سیاست صنعتی بدست میدهد.
البته از تحلیل استقرار سیاسی، تنها برای توضیح تحلیل کارآمدی نهاد سیاست صنعتی استفاده نمیشود. با محبوبیت این چارچوب در سالهای اخیر، از آن برای توضیح اینکه چرا بعضی حکومتها به حیات خود ادامه داده ولی بعضی دیگر سقوط کردند؛ چرا بعضی فرآیندهای صلح به نتایج بهتری میرسند؛ چرا بعضی دولتها در اجرای سیاستهای آموزشی و بهداشتی موفقتر هستند نیز استفاده میشود. هرچند وجه اشتراک تمام این تحلیلها، توجه به پویایی قدرت نهانی است که بر عملکرد سیاستها و نهادها موثر است. در این رویکرد، سازمانها با توجه به توانمندی و منافع خود یا از اجرای یک نهاد مشخص حمایت میکنند، یا در برابر اجرای آن مقاومت کرده و حتی ممکن است برای انحراف آن نهاد بکوشند. موضوعی که در تازهترین گزارش بانک جهانی با این عبارات مورد تاکید قرار گرفته است:
“ظرفیت بازیگران در تعهد و تمایل به همکاری و هماهنگی برای دستیابی به اهداف مطلوب اجتماعی، مهمترین عامل اثربخشی است (بانک جهانی، 2017).”
در واقعیت معرفی هرگونه نهاد جدید با واکنش ساختار توزیع قدرت روبرو میشود. در بیشتر تحلیلهای نهادی استاندارد فرض بر این است که ارگان دولتی توانایی پیادهسازی نهاد رسمی را دارد. امّا در حقیقت درجه امکانپذیری و هزینه پیادهسازی تا حد زیادی به توانمندی مجری و قدرت مقاومتکنندگان در برابر یک نهاد خاص (برای مثال سیاست صنعتی) بستگی دارد.
[1] Organization of power
این مطلب بخشی از مقاله «استقرار سیاسی ایران و چالشهای سیاستگذاری صنعتی کارآمد» منتشر شده در مجله علمی پژوهشی مطالعات اقتصاد سیاسی بینالملل است.