دنیای اقتصاد-فاطمه صالحی: این سیاست همچنین یکی از راههای افزایش حاشیه سود بنگاههاست. در اقتصاد ایران واحدهای صنعتی کوچک پراکنده زیادی در بسیاری از حوزهها از جمله پوشاک وجود دارد که به دلیل کوچک بودن بازار داخلی و فقدان بازار خارجی با حاشیه سود کم و بهرهوری پایین فعالیت میکنند. علت عدمادغام واحدها در بازار ایران جای تحقیق بسیار دارد اما یک سیاست صنعتی مناسب میتواند مشوق این ادغام باشد. در دو دهه گذشته، بخش خردهفروشی ایالات متحده شاهد تغییرات چشمگیری در ساختار بازار خود بوده است. افزایش تمرکز ملی و محلی، همراه با ظهور خردهفروشان آنلاین، چشمانداز این صنعت را دگرگون کرده است. اما آیا این تغییرات به معنای افزایش قدرت بازار و قیمتهای بالاتر برای مصرفکنندگان است، یا میتواند نشاندهنده ظهور شرکتهای کارآمدتر با قیمتهای پایینتر باشد؟
در عصر دیجیتال، تصور میشود که خرید آنلاین و فروشگاههای بزرگ زنجیرهای، بازار خردهفروشی را به سمت رقابت بیشتر و قیمتهای پایینتر هدایت میکنند. اما دادههای جدید از سرشماری تجارت خردهفروشی ایالات متحده نشان میدهد که واقعیت پیچیدهتر است. بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۲، هم تمرکز ملی و هم تمرکز محلی در بخش خردهفروشی افزایش یافت که این افزایش تمرکز، نگرانیهایی را در مورد قدرت بازار و تاثیر آن بر قیمتها ایجاد کرد. آیا این افزایش تمرکز واقعا به معنای کاهش رقابت و افزایش قیمتها است؟ یا اینکه نشاندهنده تغییرات ساختاری در صنعت خردهفروشی است که میتواند به نفع مصرفکنندگان باشد؟ برای پاسخ به این سوالات، باید به بررسی دادهها بپردازیم و درک کنیم که چگونه رفتار خرید مصرفکنندگان و استراتژیهای شرکتها، شکل بازارهای خردهفروشی را تغییر داده است.
نشانهای از کاهش رقابت یا تغییر در الگوی خرید؟
در حالت سنتی، مصرفکنندگان برای خرید کالاهای موردنیاز خود به فروشگاههای نزدیک مراجعه میکردند. این الگوی خرید، اهمیت بازارهای محلی را در ارزیابی رقابت در بخش خردهفروشی برجسته میکند. دادههای جدید نشان میدهد که بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۲، تمرکز محلی (اندازهگیری شده با شاخص هرفیندال-هیرشمن در سطح منطقه) از 6.4درصد به 8.5درصد افزایش یافته است که این افزایش، در اکثر بازارها و دستههای محصول دیده میشود.
مقاله مرتبط «ادغام و تملک؛ راهی برای افزایش رقابتپذیری صنایع» را مطالعه فرمایید.
در نگاه اول، این افزایش تمرکز میتواند نگرانکننده باشد. وزارت دادگستری ایالات متحده، افزایش ۲ درصدی در شاخص هرفیندال-هیرشمن را دلیلی برای بررسی ادغامهای پیشنهادی میداند. اما آیا این افزایش واقعا نشاندهنده کاهش رقابت است؟ برای درک بهتر این موضوع، باید به تغییرات در رفتار مصرفکنندگان نگاه کرد. ظهور خردهفروشان آنلاین و فروشگاههای بزرگ زنجیرهای، تعریف «بازار محلی» را تغییر داده است. مصرفکنندگان دیگر محدود به فروشگاههای نزدیک نیستند و میتوانند از فروشگاههای بزرگتر که محصولات متنوعتری ارائه میدهند، خرید کنند. این تغییر میتواند منجر به افزایش تمرکز محلی شود، بدون اینکه الزاما به معنای کاهش رقابت باشد.
گسترش شرکتهای چندمنطقهای
دادهها نشان میدهد در حالی که تمرکز محلی افزایش یافته، تمرکز ملی نیز رشد چشمگیری داشته است. شاخص هرفیندال-هیرشمن ملی از 1.3درصد در سال ۱۹۹۲ به 4.3درصد در سال ۲۰۱۲ رسیده است. این افزایش ممکن است نگرانیهایی در مورد قدرت بازار شرکتهای بزرگ ایجاد کند اما تحلیل دقیقتر نشان میدهد که این افزایش تمرکز ملی، بیشتر نشاندهنده گسترش شرکتهای چندمنطقهای است تا افزایش قدرت بازار محلی.
اطلاعات جدید نشان میدهد که بیش از ۹۹درصد از افزایش تمرکز ملی، ناشی از افزایش «تمرکز بینبازاری» است. این به آن معناست که مصرفکنندگان در مناطق مختلف، به طور فزایندهای از همان شرکتها خرید میکنند. این الگو نشاندهنده گسترش شرکتهای بزرگی است که در چند بازار محلی فعالیت دارند، نه افزایش قدرت بازار در هر بازار محلی؛ این گسترش شرکتهای چندمنطقهای میتواند مزایایی برای مصرفکنندگان داشته باشد.
این شرکتها میتوانند از مقیاس اقتصادی بهره ببرند، قدرت چانهزنی بیشتری با تامینکنندگان داشته باشند و در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی سرمایهگذاری کنند. این عوامل میتواند به کاهش هزینهها و در نتیجه، قیمتهای پایینتر برای مصرفکنندگان منجر شود.
نقش هزینهها و کارآیی
سؤال کلیدی این است که آیا این تغییرات به افزایش قیمتها منجر شده است؟ یک مدل رقابت خردهفروشی نشان میدهد که افزایش تمرکز محلی میتواند حاشیه سود را 2.1درصد افزایش دهد. اما این تنها یکسوم از افزایش واقعی حاشیه سود در این دوره است. نکته جالب این است که بهرغم افزایش حاشیه سود، قیمتهای نسبی خردهفروشی در همین دوره ۳۴درصد کاهش یافته است. این تناقض ظاهری را میتوان با کاهش هزینهها توضیح داد. شرکتهای بزرگ چندمنطقهای میتوانند از منابع مستقیم خارجی ارزانتر، قدرت چانهزنی با تامینکنندگان و سرمایهگذاری در فناوریهای نوین بهره ببرند. این یافتهها نشان میدهد که افزایش تمرکز در بخش خردهفروشی، لزوما به معنای ضرر مصرفکنندگان نیست. در واقع، گسترش شرکتهای کارآمدتر میتواند منجر به قیمتهای پایینتر شود، حتی اگر این شرکتها قادر باشند حاشیه سود بالاتری را حفظ کنند.
نقش تجارت الکترونیک؛ تغییر در تعریف بازار محلی
یکی از عوامل کلیدی که در تفسیر دادهها باید در نظر گرفت، رشد تجارت الکترونیک است. اگرچه تا سال ۲۰۱۲، فروشگاههای آنلاین کمتر از ۱۰درصد فروش خردهفروشی را تشکیل میدادند، اما رشد آنها پس از ۲۰۱۲ شتاب گرفته است.
افزایش نفوذ تجارت الکترونیک میتواند تعریف ما از «بازار محلی» را به چالش بکشد. وقتی مصرفکنندگان میتوانند به راحتی از فروشگاههای آنلاین سراسر کشور خرید کنند، آیا تمرکز بر بازارهای جغرافیایی محلی هنوز معنادار است؟ این سوال بهویژه در مورد محصولاتی مانند الکترونیک و پوشاک که به راحتی قابل حمل هستند، اهمیت دارد. دادهها نشان میدهد که افزایش تمرکز محلی در اکثر دستههای محصول رخ داده است، اما پوشاک یک استثنای جالب است. این میتواند نشاندهنده تاثیر زودهنگام تجارت الکترونیک بر این بخش باشد. با گسترش بیشتر تجارت الکترونیک پس از ۲۰۱۲، ممکن است روند افزایش تمرکز محلی در سایر دستههای محصول نیز کند شود.
تحلیل دادههای سرشماری تجارت خردهفروشی ایالات متحده، تصویر پیچیدهای از تغییرات در این بخش را نشان میدهد. افزایش تمرکز ملی و محلی، نگرانیهایی را در مورد قدرت بازار و تاثیر آن بر قیمتها ایجاد کرده است. اما نگاهی دقیقتر نشان میدهد که این تغییرات لزوما به ضرر مصرفکنندگان نیست.افزایش تمرکز ملی، عمدتا نشاندهنده گسترش شرکتهای چندمنطقهای است که میتوانند از مزایای مقیاس و فناوری بهره ببرند. این مزایا میتواند به کاهش هزینهها و قیمتها منجر شود، حتی اگر حاشیه سود افزایش یابد. در واقع، بهرغم افزایش حاشیه سود، قیمتهای نسبی خردهفروشی کاهش یافته است.
افزایش تمرکز محلی نیز میتواند نشاندهنده تغییر در الگوی خرید مصرفکنندگان باشد، نه کاهش رقابت، مصرفکنندگان اکنون میتوانند از فروشگاههای بزرگتر با تنوع بیشتر محصول خرید کنند. علاوه بر این، رشد تجارت الکترونیک، مفهوم بازار محلی را به چالش میکشد و میتواند روند افزایش تمرکز محلی را در آینده کُند کند. این یافتهها نشان میدهد که در ارزیابی تاثیر تمرکز بر رفاه مصرفکنندگان، نباید تنها به شاخصهای تمرکز نگاه کرد. بلکه باید تغییرات در هزینهها، کیفیت خدمات، تنوع محصولات و رفتار مصرفکنندگان را نیز در نظر گرفت. شرکتهای بزرگ چندمنطقهای میتوانند با ایجاد صرفهجوییهای مقیاس و سرمایهگذاری در فناوری، مزایایی را برای مصرفکنندگان ایجاد کنند که شرکتهای کوچکتر قادر به ارائه آنها نیستند.
در عین حال، این یافتهها نباید باعث نادیده گرفتن خطرات افزایش تمرکز شود. افزایش قدرت بازار میتواند در بلندمدت به قیمتهای بالاتر، کاهش نوآوری و کاهش کیفیت خدمات منجر شود. همچنین، گسترش شرکتهای بزرگ میتواند به کاهش تنوع در بازار و محدود شدن انتخابهای مصرفکنندگان بینجامد.
تاثیر بر شرکتهای کوچک و کارآفرینی
یکی از نگرانیهای اصلی در مورد افزایش تمرکز، تاثیر آن بر شرکتهای کوچک و کارآفرینی است. دادهها نشان میدهد که بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۲، تعداد شرکتها در بخش خردهفروشی کاهش یافته، در حالی که تعداد فروشگاهها کمتر کاهش داشته است. این نشان میدهد که شرکتهای بزرگتر با چند فروشگاه، سهم بیشتری از بازار را به دست آوردهاند که این روند میتواند برای اقتصاد محلی چالشبرانگیز باشد. شرکتهای کوچک اغلب نقش مهمی در ایجاد شغل، نوآوری و حفظ هویت محلی دارند. علاوه بر این، کارآفرینان محلی ممکن است در رقابت با شرکتهای بزرگ با منابع بیشتر، دچار مشکل شوند. این میتواند منجر به کاهش ورود شرکتهای جدید به بازار و کاهش پویایی اقتصادی شود.
از سوی دیگر، شرکتهای بزرگ میتوانند فرصتهایی را برای کسب و کارهای کوچک ایجاد کنند. آنها میتوانند به عنوان تامینکننده برای شرکتهای بزرگ عمل کنند، یا از زنجیره تامین گستردهتر و مشتریان بیشتر این شرکتها بهره ببرند. همچنین، فروشگاههای بزرگ میتوانند با جذب مشتریان بیشتر به یک منطقه، به نفع کسب و کارهای کوچک مجاور باشند.
تعادل بین کارآیی و رقابت
یافتههای این تحقیق، چالشهای مهمی را برای سیاستگذاران ایجاد میکند. از یکسو، افزایش تمرکز و گسترش شرکتهای بزرگ، منجر به افزایش کارآیی و کاهش قیمتها شده است. از سوی دیگر، افزایش قدرت بازار میتواند در بلندمدت به مشکلاتی مانند افزایش قیمتها، کاهش نوآوری و تضعیف کسب و کارهای کوچک منجر شود.
سیاستگذاران باید راهکارهایی را برای حفظ مزایای شرکتهای بزرگ و کارآمد، در عین جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت بازار، پیدا کنند. این میتواند شامل تقویت قوانین ضدانحصار، تسهیل ورود شرکتهای جدید به بازار و حمایت از کسب و کارهای کوچک باشد. به عنوان مثال، قوانین میتوانند به گونهای تنظیم شوند که از ادغامهایی که منجر به افزایش بیش از حد تمرکز محلی میشوند، جلوگیری کند، در حالی که اجازه گسترش شرکتها به مناطق جدید را میدهد. همچنین، سیاستها باید با تغییرات تکنولوژیکی و رفتاری، مانند رشد تجارت الکترونیک، سازگار باشند. این میتواند شامل بازنگری در تعریف بازارهای محلی، و ایجاد شرایط برابر برای خردهفروشان آنلاین و فیزیکی باشد.
تحول دیجیتال و تغییر مفهوم بازار محلی
همانطور که دادهها نشان میدهند، روند افزایش تمرکز در بخش خردهفروشی آمریکا از اواخر دهه ۱۹۹۰ شتاب گرفته است. این دوره، مصادف با گسترش اینترنت و آغاز تجارت الکترونیک است. اگرچه تا سال ۲۰۱۲، سهم تجارت الکترونیک از کل فروش خردهفروشی کمتر از ۱۰درصد بود، اما این روند پس از ۲۰۱۲ شتاب بیشتری گرفته است.
رشد تجارت الکترونیک، مفهوم بازار محلی را به چالش میکشد. وقتی مصرفکنندگان میتوانند به راحتی از فروشگاههای آنلاین در سراسر کشور خرید کنند، آیا تعریف بازار بر اساس مناطق جغرافیایی همچنان معنادار است؟ این سوال بهویژه در مورد محصولاتی مانند الکترونیک، کتاب و پوشاک که به راحتی قابل حمل هستند، اهمیت دارد. جالب است که در دادههای موجود، پوشاک تنها گروه محصولی است که کاهش تمرکز محلی را نشان میدهد. این میتواند نشانهای از تاثیر زودهنگام تجارت الکترونیک بر این بخش باشد. با گسترش بیشتر تجارت الکترونیک پس از ۲۰۱۲، ممکن است روند افزایش تمرکز محلی در سایر دستههای محصول نیز کند یا حتی معکوس شود.
علاوه بر این، ظهور پلتفرمهای دیجیتال مانند آمازون، نه تنها تعریف بازار محلی را تغییر میدهد، بلکه میتواند بر تعادل قدرت بین تولیدکنندگان، خردهفروشان و مصرفکنندگان نیز تاثیر بگذارد. این پلتفرمها با ارائه دسترسی مستقیم به مصرفکنندگان، میتوانند قدرت چانهزنی تولیدکنندگان را افزایش دهند. همچنین، با ارائه اطلاعات بیشتر و امکان مقایسه قیمتها، میتوانند قدرت مصرفکنندگان را افزایش دهند.
افزایش تمرکز در بخش خردهفروشی آمریکا، تصویر پیچیدهای از تغییر در پویایی بازار را نشان میدهد. افزایش تمرکز ملی، عمدتا نشاندهنده گسترش شرکتهای چندمنطقهای است که با افزایش کارآیی، توانستهاند قیمتها را کاهش دهند. افزایش تمرکز محلی نیز میتواند نشاندهنده تغییر در الگوی خرید مصرفکنندگان باشد، که به دنبال تنوع بیشتر محصول در فروشگاههای بزرگتر هستند.اما این روندها چالشهایی را نیز ایجاد میکنند. افزایش قدرت بازار میتواند در بلندمدت به افزایش قیمتها، کاهش نوآوری و تضعیف کسب و کارهای کوچک منجر شود. سیاستگذاران باید راهکارهایی را برای حفظ مزایای شرکتهای بزرگ، در عین محافظت از رقابت و حمایت از کارآفرینی محلی، پیدا کنند.
نگاه به آینده، رشد تجارت الکترونیک و تحول دیجیتال، احتمالا به بازتعریف مفهوم بازار محلی منجر خواهد شد. این تغییرات میتواند روند افزایش تمرکز محلی را کند یا حتی معکوس کند. همچنین، ظهور پلتفرمهای دیجیتال میتواند به تغییر در تعادل قدرت بین تولیدکنندگان، خردهفروشان و مصرفکنندگان منجر شود.
در نهایت، این تحقیق نشان میدهد که برای درک تاثیر تغییرات ساختاری در بخش خردهفروشی بر رفاه مصرفکنندگان، باید فراتر از شاخصهای تمرکز نگاه کرد. تغییرات در هزینهها، کیفیت خدمات، تنوع محصولات و رفتار مصرفکنندگان، همگی در این معادله نقش دارند. سیاستگذاری هوشمندانه میتواند به حفظ مزایای کارآیی شرکتهای بزرگ، در عین تضمین رقابت سالم و پویایی اقتصادی، کمک کند. این تعادل ظریف، کلید حفظ سلامت و پویایی بخش خردهفروشی در عصر دیجیتال است.